سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوچه های خیس

هر سال رهبری عده ای از زندانیان رو روز عید فطر میبخشه،

امسال حتی مسنجر الفور هم آی پی های مسدودش رو به این مناسبت بخشیده،

 

خدایا همه بخشش رو از تو آموختند،  مگه جز اینه که شادی بنده روز عید فطر از بخشش پروردگارشه؟مگه جز اینه که بنده هات بخشیده شدن رو جشن میگیرن؟ 

خدایا میخوام تیتر بزنم،شمردنش از توانم خارجه.بنویسم امسال خدا چند بنده خطاکارش رو بخشید؟

بنویسم چند بنده اش رو از بند غم آزاد کرد؟

 

خدایا ما هم تو لیست آزاد شده ها هستیم؟

 

 

.


نوشته شده در شنبه 91/5/28ساعت 7:48 عصر توسط یاسمین نظرات () |

حکمت!

واژه ای که همیشه من رو مبهوت خدا میکنه.درگیر روابط پیچیده خلقت میشم و هیچ وقت هم ازش سر در نمیارم. همیشه دیر میفهمم حکمت کار کجا بود.

ماجرایی که هربار اتفاق می افته و هیچ وقت تکراری نمی شه.

اینبار هم درگیرم. درگیرم که چرا ؟ چرا وقتی همه اسباب و لوازم کاری جور هست،کاری که از نظر قواعد ریاضی باید حتما جوابی داشته باشه و به نتیجه برسه نمی رسه؟ انوقت جایی که سه چهارتا مجهول که خوبه مفقود! *وجود داره و عملا هیچ نتیجه ای نباید حاصل بشه براحتی هر چه تمام تر اتفاق می افته و بهترین نتیجه بدست میاد.

و اینجاست که میفهمم مهم نیست که  هیچ  نداشته باشم تو که بخواهی به همه جا میرسم و اگر نخواهی به جایی نمی رسم حتی اگر به همه لوازمش مجهز باشم.

اینجاست که میفهمم وقتی حافظ میگه " رضا به داده بده وز جبین گره بگشای " یعنی چی.اینجاست که میفهمم وقتی میگن توکل کن یعنی چی.

" گاهی گمان نمی کنی و می شود،گاهی نمی شود که نمی شود،گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است،گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود،گاهی گدای گدایی و بخت نیست،گاهی تمام شهر گدای تو می شود "

خدایا دلم تنگ شده....برای لحظه اجابت دعا،دلم تنگ شده برای وقتی که میفهمم حکمت همه نشدن ها چی بود.خدایا این نشدن ها من رو از همه چیز به هیچ رسوند، خدایا الان هیچ ندارم جز امید به تو.


* به علت تذکر دبیران محترم برای دوری از مبهم نویسی!شفاف سازی میکنیم:منظور فقدان برخی لوازم بود

 


نوشته شده در جمعه 91/5/6ساعت 5:22 عصر توسط یاسمین نظرات () |

آقا کجایی ؟ ببین مسلمانان را دسته جمعی می سوزانند!

 

آنجا با آتش و اینجا با سکوت!

 

.....

پ ن:

غرق در خوابیم و اجلاس بیداری اسلامی بر پا میکنیم!


نوشته شده در پنج شنبه 91/4/29ساعت 3:26 عصر توسط یاسمین نظرات () |

میدونستم بعد شنیدن اون همه حرف،اون همه کنایه، تنهام که نمیذاری هیچ، جواب کوبنده ای هم براشون داری!

همه راه ها رو خودت یکی یکی برام باز میکردی،هر چند دیگران تمام تلاششون رو بکار می بردن تا من حتی راه رو پیدا نکنم.همیشه همینجور بودی.هر وقت دلم شکست، هر وقت کسی به من فخری فروخت، هر وقت کسی اتفاقی رو دستمایه کنایه ای کرد تو چنان جوابی دادی که دهن همه بسته موند.

هنوز یادم نرفته ترم قبل وقتی نتونستم بقیه رو قانع کنم،با دل شکسته گفتم خدایا تو بهشون ثابت کن و تو حرفت رو از زبون استاد بهشون زدی و من چقدر خوشحال شدم که حضورت رو کنارم حس میکنم.

همین ترم سر کلاسی بار ها به کنایه گفته بودند مثل غربال خوب و بد را جدا میکنه، بهم جرات پاسخ دادی،پاسخی که خودت شب قبل از سر اتفاق نشونم داده بودی.اتفاق که نه همه چیز برنامه ریزی شده بود.و این ماجرا ها اونقدر ادامه پیدا کرد تا من بدونم دلشکسته من رو تو مرهم گذاشتی.و چنان جوابی به یاوه گویی هاشون دادی که دیگه حرفی برای گفتن ندارن و من رو بیشتر از همیشه شیفته خودت کردی.تازه اینا کوچکترین ها و قابل گفتن ها بود.

خدایا اینبار هم با دلی شکسته اومدم.اینبار همیخوام تک تک حرفا و کنایه ها رو کنار هم بچینم و بگم خدایا ببین؟اینا دلم رو شکوند.اینبار چه پاسخ کوبنده ای براشون داری؟

میدونم اگه کمی صبر کنم.خودت جوابشون رو به بهترین شکل خواهی داد.

ای کاش میدونستن حرف هایی که میزنن هیچ گاه به ضرر من تموم نمیشه، فقط و فقط لطف تو رو به من بیشتر میکنه.


نوشته شده در چهارشنبه 91/4/28ساعت 11:0 صبح توسط یاسمین نظرات () |

یه مدت بود تو فکر بودم امضای هنریم رو عوض کنم و یکی بهتر بزنم.تو فکر طراحی امضای جدید بودم که دیدم ای بابا سر امضای بزرگان چقدر بحثه.سه امضای مشابه با سه تا قلم مشابه همه رو به شک انداخته که این یه نفر بوده یا  3 نفر.هیشکی این وسط فکر نمیکنه که این بدبخت که نمیدونسته قرار مشهور شه اولش یه امضای همیجوری داشته بعد که دیده کم کم کارش گرفته گفته خوب زشته دیگه این امظا بی کلاسیه یه کم خودمو تحویل بگیرم .بعد تو امضا یه تغییراتی داده .بعد ها که باز مشهور شده دیگه ملقب شده و امضای اصلیش پای کارای حرفه ای ترش شکل گرفته.دیگه این همه بحث و دعوا نداره.اون بیچاره اگه میدونست قراره یه روز این قدر مشهور بشه و سالها بعدش این همه آدم سر امضاش به جون هم میفتن از اول یه امضا درست درمون برای خودش میذاشت عوضش هم نمیکرد.

خلاصه این واسه من شده درس عبرت.از اونجایی که من آدم آینده نگریم و اصلا هم توهم ندارمپوزخند تصمیم گرفتم امضام رو عوض نکنم.خدا رو چه دیدی اومدیم و فردا روز منم مشهور شدم.اصلا دلم نمیخواد بگن این دو تا بوده یا سر امضام به جون هم بیفتن.ماشالا تو هر کار هم که یه سبک و تو هر رشته ای هم یه سرک کشیدیم دیگه بند های خدا خیلی به دردسر میفتن امضام همین که هست خوبه


نوشته شده در شنبه 91/4/10ساعت 3:0 صبح توسط یاسمین نظرات () |

<      1   2   3   4      >
Design By : nightSelect.com